جدول جو
جدول جو

معنی سوخته دل - جستجوی لغت در جدول جو

سوخته دل
غمناک، اندوهگین، محنت دیده
تصویری از سوخته دل
تصویر سوخته دل
فرهنگ لغت هوشیار
سوخته دل
دل سوخته، آزرده دل، غمناک، ستمدیده، مصیبت دیده
تصویری از سوخته دل
تصویر سوخته دل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوخته دلی
تصویر سوخته دلی
کیفیت و حالت سوخته دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باخته دل
تصویر باخته دل
دل از دست داده عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
آتش گرفتن مشتعل شدن محترق شدن: شهر سوخت، هر واکنش شیمیایی که حرارت و روشنایی بدهد احتراق. توضیح آزمایش می دهد که تقریبا همیشه ترکیب اجسام با اکسیژن تولید حرارت میکند و اغلب با روشنایی همراه است، صدمه روحی و معنوی دیدن، (بزبان کودکان) باختن در بازی: تو سوختی برو کنار، احتراق. سوختن ستاره، آتش گیراندن در چیزی سوزاندن محترق کردن مشتعل ساختن: نخواهی که باشی چنین تیره روز بدیوانگی خرمن خود مسوز. (سعدی)، روحا صدمه زدن، نابود کردن یا سوختن دماغ. بور شدن خجل شدن، نا امید شدن، یا سوختن ستاره. آن بور که ستاره و آفتاب بهم آید و این نام از بهر آن نهادند که آفتاب را به آتش تشبیه کردند و ناپدید شدن ستاره از دیدار و اندر آمدن او به شعاع آفتاب مانند سوختن و ناچیز شدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت دل
تصویر سخت دل
بی مهر و سنگدل، ظالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت دل
تصویر سخت دل
دل سخت، سنگدل، بی رحم
فرهنگ فارسی عمید